مفاخر آذربایجان *** Azərbaycan xadimləri
علی فتحی(آلتین)*آذربایجان ،مراغا، ایران ، آذری و تورکی شعرلری
تاريخ : سه شنبه 21 مهر 1394 | یازار : علی فتحی (آلتین)
+0 به یه ن

در پیدایش و تکمیل نهضت و فرهنگ عاشورا، حضرت زینب علیهاالسلام شریک امام حسین علیه السلام بود، که در مجموع مى‌توان گفت حضور و شرکتش در این نهضت عظیم، پس از امام حسین علیه السلام از همه بیش‌تر بود. او از مدینه تا مکه و از آن جا تا سرزمین کربلا، و در ماجراى عاشورا، یار و یاور مخلص و پشتوانه نیرومند امام حسین علیه السلام بود، تا آن جا که دو نوجوانش محمد و عون علیه السلام را در روز عاشورا فداى نهضت امام حسین علیه السلام کرد، وقتى امام حسین علیه السلام پیکر به خون تپیده این دو جوان را از میدان به کنار خیمه آورد، زینب علیهاالسلام از خیمه بیرون نیامد، که مبادا رنج امام حسین علیه السلام با دیدن زینب علیهاالسلام افزون شود، ولى در مورد حضرت على اکبر علیه السلام از خیمه بیرون دوید و به استقبال جنازه پاره پاره او شتافت، و با برادرش همنوا گردید،

و مطابق پاره‌اى از روایات، زینب علیهاالسلام براى تسلى خاطر امام حسین علیه السلام زودتر به بالین على اکبر علیه السلام رفت، هنگامى که امام حسین علیه السلام به قتلگاه رسید، نخست نگاهش به زینب علیهاالسلام افتاد، و این تدبیر، در فرو نشاندن شدت ناراحتى امام حسین علیه السلام نقش به سزایى داشت.(1)

زن مگو مرد آفرین روزگار                       زن مگو بنت الجلال، اخت الوقار

زن مگو خاک درش نقش جبین              زن مگو دست خدا در آستین

زینب علیهاالسلام پس از عاشورا سه موضوع حساس را بر عهده گرفت و به خوبى آن را اجرا کرد:

1ـ سرپرستى از بازماندگان شهیدان؛

2ـ حمایت و نگهبانى از امام وقت، حضرت امام سجاد علیه السلام؛

3ـ ابلاغ پیام شهیدان به مردم.

خطبه‌هاى ایشان در کوفه، در مجلس ابن زیاد، و خطبه غرّاى او در شام در مجلس یزید، و گفتار آتشین و عمیق او در هر کوى و برزن آن چنان جامع و قاطع بود که هم چون صاعقه‌اى خرمن هستى ستمگران را مى‌سوزاند و تار و پود زندگى پوشالى آن‌ها را از هم مى‌گسست، و بسان نورى درخشان بود که فرهنگ عاشورا را نشان مى‌داد، و مردم را به سوى اهداف و ارزش‌هاى حاکم بر عاشورا جذب مى‌کرد.

او در روز یازدهم محرم وقتى که کنار بدن پاره پاره برادرش امام حسین علیه السلام آمد، آن بدن را با دست‌هایش اندکى بلند نمود و عرض کرد: "الهى تقبل منا هذا القربان(2)؛ خدایا این قربانى را از ما بپذیر."

و در روایتى دیگر آمده، عرض کرد:"اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان(3)؛ خدایا! این قربانى اندک رااز ما بپذیر."

این تعبیر نشان دهنده نهایت فروتنى و سپاسگزارى حضرت زینب علیهاالسلام در پیشگاه خدا است، و در عین حال تیرى هم چون شهاب ثاقب بر قلب دشمن است که هان اى دشمنان سنگ دل هرگز نپندارید که ما خوار شده‌ایم، بلکه ما سرافراز هستیم، چرا که براى خدا قربانى داده‌ایم.

بر همین اساس، در مجلس ابن زیاد هنگامى که او از روى شماتت به زینب علیهاالسلام گفت: "دیدى که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟" زینب علیهاالسلام در پاسخ فرمود: "ما رایت الا جمیلا...؛ جز زیبایی چیزى ندیدم، اینان افرادى بودند که خداوند مقام ارجمند شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به آرامگاه‌هاى خود شتافتند، و به زودى خداوند بین آنان و تو جمع کند، تا تو را به محاکمه بکشند، اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسى پیروز و چه کسى شکست خورده و درمانده است؟ مادرت به عزایت بنشیند، اى پسر مرجانه."(4)

 

بخش‌هایى از خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه

حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه دو خطبه خواند، حذیم بن شریک اسدى مى‌گوید: "به زینب علیهاالسلام نگاه کردم، سوگند به خدا تا آن روز بانوى پوشیده و نجیبى را همانند او ندیده بودم که آن چنان شیوا، قاطع و شیرین سخن بگوید، گویى سخنانش از زبان حضرت على علیه السلام فرو مى‌بارید، به مردم اشاره کرد که ساکت باشید، با این اشاره نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد، زنگ‌هایى که در گردن اسب‌ها و استرها بود از حرکت باز ایستاد، آن گاه خطبه را با حمد و سپاس خدا و درود به پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش شروع کرد."

آن چنان خطبه زینب علیهاالسلام مردم را تحت تاثیر قرار داد که صداى گریه و شیون آنها بلند شد، آنها در ماتم عمیق فرو رفتند، حیران و بهت زده، اظهار پشیمانى مى‌کردند که چرا به یارى امام حسین علیه‌السلام نشتافته‌اند.

در بخشى از این خطبه چنین مى‌خوانیم: "یا اهل الختل و الغدر و الخذل اتبکون؟... انما مثلکم کمثل التى نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا؛ اى نیرنگ بازان و بى وفایان و پراکندگان! آیا به حال ما گریه مى‌کنید؟... مَثل شما مثل آن زنى است که به شدت رشته‌هاى خود را پس از تابیدن باز مى‌کرد شما نیز عهدشکنى کردید."

و در فراز دیگر فرمود: "ویلکم یا اهل الکوفه اتدرون اى کبد لرسول الله فریتم، و اى کریمة له ابرزتم...؟؛ اى مردم کوفه! واى بر شما، آیا مى‌دانید که چه جگرى از رسول خدا صلی الله علیه و آله را بریدید؟ و چه افراد پوشیده از حجاب را از حرمش بیرون کشیدید؟ و چه خونى را از او ریختید؟ و چه احترامى را از او هتک کردید؟... آیا براى شما شگفت‌آور است که آسمان براى این ماجرا خون ببارد؟ همانا شکنجه و عذاب جهان آخرت ننگین‌تر خواهد بود، و کسى شما را یارى نکند، و به مهلتى که به شما داده شده است بهره‌مند نخواهید شد... ."

زینب علیهاالسلام در قسمت آخر خطبه، براى مصائب جان سوز برادرش حسین علیه السلام اشعارى خواند و گریه کرد، در این حال به قدرى منقلب شد و پر احساس مى‌گریست و سخن مى‌گفت که امام سجاد علیه السلام او را این چنین تسلى خاطر داد: "... و انت بحمدالله عالمه غیر معلمه، فهیمه غیر مفهمه...(5)؛ تو به حمدالله دانشمند بدون استاد، و داناى خود ساخته هستى، بدان و تحمل داشته باش که گریه و ناله، رفتگان را باز نمى‌گرداند."

حضرت زینب علیهاالسلام به سخن امام سجاد احترام کرد و سکوت نمود.

 

 

گوشه‌هایى از خطبه زینب علیهاالسلام در برابر یزید

در مجلس یزید، همه چیز در ظاهر به نفع یزید بود، اما آن هنگام که زینب علیهاالسلام خطبه خواند به راستى همه چیز را دگرگون کرد، و شام یزیدى را به شام غریبان تبدیل نمود، و هم چون صاعقه سوزان و رگبار شدید سرزنش بر همه زندگى ننگین یزید بود در این جا نظر شما را به چند بخش از آن خطبه جلب مى‌کنم:

"و کیف یرتجى مراقبه ابن من لفظ فوه اکباد الازکیا، و نبت لحمه من دماء الشهدا؛ به راستى چگونه توقع و امید دل‌سوزى از پسر آن کسى باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان رویید."

یزید قبل از این خطبه افتخار کرده بود که از فرزندان خندف است، که با سیزده واسطه به او مى‌رسید، و خندف در عصر خود به عنوان بانوى خیراندیش معروف بود، زینب علیهاالسلام در این مورد با یزید مقابله به مثل کرد گویى به او فرمود: به جده سیزدهم خود مناز، بلکه به جده نزدیک خود "هند" مادر معاویه را بنگر که در جنگ احد جگر حضرت حمزه را درآورد و به دهان کشید و به خون آشامى معروف بود، چرا راه دور مى‌روى؟! "فوالله ما فریت الا جلدک، و لا جزرت الا لحمک...؛ سوگند به خدا جز پوست خود را ندریدى، و جز گوشت خود را نبریدى، و قطعا با همین بارى که از ریختن خون خاندان رسالت، و هتک حرمت آنان بر دوش دارى، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مى‌گردى، در آن هنگام که خداوند همه را جمع مى‌کند، و حق آنان را باز مى‌گیرد."

"حسبک بالله حاکما، و بمحمد خصیما، و بجبرئیل ظهیرا، و سیعلم من سول لک و مکنک رکاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا؛ و همین عذاب تو را بس که در دادگاه خدا، خداوند حاکم و داور است، و محمد صلی الله علیه و آله از جانب ما مدعى ما است، و جبرئیل پشتیبان ما مى‌باشد، و به همین زودى آن کس که تو را فریب داد و بر گرده مردم سوار کرد(یعنى معاویه) خواهد فهمید که براى ستمگران عوض بدى خواهد بود."

"و لئن جرت على الدواهى مخاطبتک، انى لاستصغر قدرک؛ اگرچه حوادث روزگار مرا به سخن گفتن با تو کشانده، ولى ارزش تو از نظر من ناچیز است."

"الا فالعجب کل العجب بقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء؛ آگاه باش که مایه تعجب و بسى شگفتى است که افراد با شخصیت از حزب خدا، در جنگ با افراد حزب شیطانى که بردگان آزاد شده هستند کشته مى‌شوند."

"فکد کیدک، واسع سعیک، و ناصب جهدک، فوالله لا تمحوا ذکرنا و لا تمیت وحینا، و لا تدرک امدنا...؛ هر نیرنگى خواهى بزن، و هر اقدامى که توانى بکن، و از هر کوششى دریغ منما، که سوگند به خدا نه مى‌توانى نام ما را محو کنى، و نه مى‌توانى وحى ما را خاموش کنى و به منتهاى مقام ما برسى، و هرگز نتوانى ننگ این ستم را از خود بزدایى، راى تو سست، و شماره ایام دولتت اندک است، و جمعیت تو متلاشى و پراکنده شود، تا آن روز (قیامت) فرا رسد که منادى حق فریاد زند؛ آگاه باشید لعنت خدا بر ستمگران باد."(6)

خطبه حضرت زینب علیهاالسلام به طور کلى مجلس یزید، بلکه وضع شام را تغییر داد، و همه چیز را دگرگون ساخت، منطق قوى و نفس قدسى فوق‌العاده زینب علیهاالسلام باعث شد که آن‌چنان رعب و وحشت در یزید و یزیدیان ایجاد گردید که یزید نتوانست شعله سخن را در ذهن زینب علیهاالسلام خاموش سازد، چرا که مى‌دید مجلس و مجلسیان در چنبره کلام آتشین حضرت زینب علیهاالسلام قرار گرفته است.

از آن پس، سیاست ظاهرى یزید عوض شد، او در ظاهر اظهار پشیمانى مى‌کرد، و گناه را به گردن ابن زیاد مى‌انداخت.(7)

یزید دستور داد تا با نرمش و اخلاق نیک با اهل‌بیت امام حسین علیه السلام رفتار شود، و آنها را محترمانه به مدینه باز گردانند، و هودج‌هاى شترها را با پارچه‌هاى پر زرق و برق آراسته کنند، زینب علیهاالسلام که از هوشیارى و قاطعیت و تدبیر بالایى برخوردار بود، دریافت که یزید مى‌خواهد با این گونه ظاهرسازى، خون شهیدان را لوث کند، بى‌درنگ با قاطعیت فرمود: "هودج‌ها را سیاه‌پوش کنید تا مردم بدانند که ما در سوگ شهادت فرزند زهرا علیهاالسلام به سر مى‌بریم." این سخن شور و هیجان شدیدى در مردم ایجاد کرد.(8)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- آیت الله جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص351.

2- علامه سید عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص379.

3- علامه بیرجندى، کبریت الاحمر، ص376.

4- علامه طبرسى، اعلام الورى، ص247/ کامل ابن اثیر، ج4، ص82.

5- علامه طبرسى، احتجاج، ج2، ص31/ محدث قمى، نفس المهموم، ص215 و 217.

6- سید بن طاووس، لهوف، ص215 تا 217/ علامه طبرسى، احتجاج، ج2، ص34 و 35.

7- عباسقلى خان سپهر، الطراز المذهب، ص80 و 81.

8- همان مدرک، ص480.

منبع: مجله پاسدار اسلام، شماره 198، حجت الاسلام والمسلمین محمد محمدى اشتهاردى.

 



گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر:
آرشیو
سون یازی لار
یولداش لار
سایغاج
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :